"« اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ✨»"

«🌷🍃 دفترم هر برگه اش گویا نشانی دارد از او
و هربار این تغزل ها تمنای نگاهی دارد از او

و اینک قصه را آغاز و پایان غیر او نیست
که گرداگرد او هستیِ ایمان غیر او نیست

و این دفتر ورق ها خورده تا آید به جایی
که از بالای منبر می رسد گویا صدایی

 ندا پیچید و هر یک لحظه اش تاریخ لرزید
ز موجش هر کجا سیلاب این دریا به خود دید

ندا آمد که دنیا در نگاهی زیر و رو شد
جهان هم مشت خاکی در بر دستان او شد

که رحمت بار دیگر بر جهان آغاز گشته
در عرش و سما از سوی دیگر باز گشته

ندا آمد که تا پایان این دنیا علی مولای ما شد
که عالم هم از این پس در نگاه مرتضی شد

و ناگه دست او با نفس خود گویا گره خورد
و دست مصطفی دست علی را تا کجا برد

ملائک بی قرار از هیبت این ماه و خورشید
که باری در جهان شمس و قمر باهم درخشید

و اینک قصه را آغاز و پایان غیر او نیست
که گرداگرد او هستی ایمان غیر او نیست

نبی دست علی را برد بر لب ذکر او داشت
جهان از ابتدایش در دل خود مهر او داشت

و گر آیینه در آیینه مولا گشت در تاریخ تکرار
به پایان آمد این آیینه با او بار دیگر آخرین بار

در و دیواره ای گویا شکاف افتاده از نور وجودی
نگاه مهربان و تکیه بر دیوار می خواهد سجودی

نگاهش منتظر دنبال او عمامه ی خونین مولا
دل آشوب دارد از برایش ذوالفقار و زین مولا

و روزی آید آن رخساره را رو می گشاید
در هفت آسمان را خود به هرسو می گشاید

الا یا اهل عالم مرتضی تکرار گشته ست
همه عالم فدای شوق این دیدار گشته ست 🌷🍃 »

🖊 طهورا قائمي اميري

🖋 مهدیه سادات موسوی خصال


               ••═┅ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج┅═••

                    ═┅1400/05/07┅═


‌