《اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا ساقی عَطاشاء کَربَلا...》


برخیـز! که افتـاده نبیننـد علمــدارم را

به دلِ خـاکِ سِیَـه، لشکـر و سـردارم را


همه‌ی جان‌ِ من! ای‌ غرقه‌ به‌خونم،برخیز!

مَــهِ زیبــا! بـنگـر، دیـده‌ی خونبــارم را


سپرم! تکیه‌گهِ دستِ تو را می خواهم

برسـان بـر دل من، دستِ هــوادارم را


هَمرَهِ یار، شدی هم‌نفسِ نیمـه‌ی راه؟

به غمت می‌شکنی قامتِ غم دارم را؟


ز سرت خون‌چکد، ای‌ وای‌ برآن‌ تیغ‌ِ عمود

بـگـرفتـــه، زِ مـن آن یـارِ وفــادارم را


چه‌کسی ماه‌ِرُخَت‌را چو‌ پدر بِشکسته‌؟

چـه کنـم بعـدِ تو شـامِ سِیَــهِ تـارم را


چقدر فاصله بین تو و دستانت‌ هست

کــه خمیـده قد و بالای سپیـدارم را؟


به حرم، ساقیِ لب‌تشنه بیـا برگردیم!

به دلِ مشکِ تو ریزم غمِ سرشارم را


به‌ سرِ زلفِ تو بسته‌ست، دلِ آب‌ِفرات

زِ چه رو تشنـه گـذارد لبِ دلدارم را؟


بُگْذَر از آب، بیا ای همه دریای‌ حسین!

به رقیـه، مَشِکَن قامت و رخسـارم را


تو نباشی که دلِ خیمـه نگـه می‌دارد؟

چه‌کسی گشته سپر کودک‌ِ تبدارم را؟


بِنِگَر بـزمِ شراب و دلِ زینب، خونبار

بی‌بـرادر، چه کنـد قـومِ جفـاکـارم را؟


دلِ عالم همه آه و دل و جانم همه صبر

که خـدا داده به‌من، طاقتِ بسیـارم را...

🖊 طهورا قائمی امیری
🖋 مهدیه سادات موسوی خصال

••✧═┅ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج┅═✧••

1402/05/06┅

«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا قَمَرِ بَنی هاشِم»

بنشین!
تو در هرحال هستی، تو چه اشک هایت سرازیرند و چه در گلویت بغض خانه کرده است؛ چند دقیقه بمان کنار این سطرها…
این سطر‌ها که لرزیدن زانوان کسی را روایت می‌کنند. این سطرها که کوه‌ها از شدت سنگینی‌شان به لرزه می‌افتند و دریاها ناگزیر خروشان موج می‌زنند!
بمان!
این‌ کوچک‌ترین تکه از روایت قلبِ زخم‌خورده ی برادر است و چه خیمه ها به تلاطم کشیده است! 💔
خیمه‌هایی که تار و پودشان به زمزمه ی« امن یجیب المضطر اذا دعاءِ» خواهر عادت کرده اند…اهل این خیمه‌ها ولی عادت دیگری هم دارند. از همان اول عادتشان بوده که با اشتیاق عمو را صدا کنند و قلبشان گرم‌تر از قبل شود.🌿
آری…عمو! کسی که قلب مهربان و چشم هایش توان دیدن لب های خشک و تشنه ی بچه‌ها را نداشت و هردو را برایشان داد…
بنشین، این غم‌انگیز ترین تصویری‌ست که یک برادر از عموی بچه‌هایش دیده است! آن‌ عمویی که قد رشیدش رعب و وحشتِ جان های سخت و بی احساس دشمن بود اما یک لبخندش آرامِ جان کودکانی بود که پشت خیمه ها از شدت عطش همدیگر را در آغوش میگرفتند و جان می‌سپردند…
به اشک هایت بگو وقت آمدن است!💧
او رفت و چشم ها به دنبالش! او رفت کاسه ای آب به دست گرفت و هیچ ننوشید با آنکه تشنه بود! او رفت و آرامش کودکان برای برگشتش زیر آفتاب سوزان تیر ها و شمشیرها شد اشک های مکرر! شد گفتن: 
اَین عمّیَ العَباس…
عمویم عباس کجاست…😭

با اشک یا بغض‌ات همدردی کن و به قلبِ پر درد امامی فکر کن که صبح و شب، با دیدن این روایت اشک می‌ریزد!

 

🖊 زهرا کبریت چی

 

••═┅ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج┅═••

═┅1400/05/27┅═

«اَلسّلامُ عَلیک یا أبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ»

"«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا ساقی اَلعَطاشا یا اَبواَلفَضلِ اَلعَبّاس عَلَیهِ اَلسَّلام»"

 

عمو جان، من دگر آبی نمی خواهم بیا
جرعه ای از روی مهتابی نمی خواهم بیا

چشمِ دریایت، مرا جانان کفایت می کند
مشکِ پر، خالی تر از خالی نمی خواهم بیا

پرچمت، ای تک علمدار پدر، مانده به خاک
از شما من جز علمداری نمی خواهم بیا

خاکِ صحرا بر دلم مرهم نشد اما دگر
از نگاهت، مرهمِ دردی نمی خواهم بیا

جان فدای تشنگی هایت، که سقا تشنه ای
من دگر آب و دگر ساقی نمی خواهم بیا

آسمانی در دلت داری برایم غرق نور
آسمانم! قطره بارانی نمی خواهم بیا

رفته ای، جانم برایت پر ز آشوب است عمو
دست و تیر و مشک سوراخی نمی خواهم بیا...

 

🖊 طهورا قائمي اميري

🖋 مهدیه سادات موسوی خصال

 


               ••═┅ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج┅═••

                    ═┅1400/05/27┅═

ادامه نوشته

«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بابَ اَلحَوائِج»

 

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ»"

 

قطره ای آب... بگویید مگر آب کجاست؟
پس بگویید عموی منِ بی تاب کجاست؟

در دلِ خشکِ بیابان،همه تنهاماندیم
پس علمدار چه شد؟یاور ارباب کجاست؟

شقّ القمری تازه شد آنجا که دل ماه شکست
در آینه ی موج ولی دو دست مهتاب کجاست؟

رود انگار که از شرم چو مرداب شده
عمه جان، راه نشانم بده، مرداب کجاست؟
...
کربلا چشم به راه قمری دیگر ماند 
آنکه تکرار قیامِ مَهِ زهراست، کجاست؟


 

🖊 زهرا كوكب

🖋 مهدیه سادات موسوی خصال

 

 


             ••═┅ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج┅═••

                    ═┅1400/05/21┅═

ادامه نوشته